پارلا سعیدیپارلا سعیدی، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
یکی شدن من و بابایییکی شدن من و بابایی، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره
بابا علیرضابابا علیرضا، تا این لحظه: 43 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
مامان پریمامان پری، تا این لحظه: 30 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

دلنوشته های مامان پری

بالاخره بعد هفت سال اتفاقی اومدم نینی سایت

درد و دلم با خدا

1393/11/12 23:54
نویسنده : مامان پری
169 بازدید
اشتراک گذاری

وقتی فهمیدم باردارم نه هفتم بود .الان تو ماه نهم هستم.وقتی فکر میکردم این نه ماه کی تموم میشه قلبم میگرفت.

قدیمیا میگفتن تا چشم رو هم بزاری تموم میشه.واقعا هم اون طوری بود.اصلا نفهمیدم نه ماه کی شروع شد کی تموم شد.!!!

راستش از خدا دلگیرم.از اینکه سیسمونیا هنوز اماده نیستن یعنی امادن ولی هنوز نیاوردیم.بعضی وسایلشم که کمه.هر وقت خواستیم بیاریم یه اتفاقی افتاد و نشد. خدایا دلم بدجور گرفته...اخه چرا اینطوری میکنی؟

اولین بار کمر علی گرفت و مجبور شدیم یه هفته صبر کنیم.بعدش امتحاناش شروع شد و این اون هفته کرد.بار دوم که خواستیم بیاریم نیسان بابا بزرگ تصادف کرد و سر علی به اون مشغول شد.که خودش یه ماه طول کشید.بعدشم که بارش برف و فوت بابای اقا حسین (شوهر خواهر علی) اتفاق افتاد .مجبوریم یه هفته بریم مراغه.

خدااااااایااااااااااا چراااااااااااا؟

الهی فدای بچم بشم.

کم مونده بیاد ولی وسایلش .اتاقش، اماده نیست.

خدایا حکمتت چیه؟ الهی که قربونت برم اخه چرا اینطوری میکنی؟

وقتی خواستیم خونه بگیریم هر چقدر سعی کردیم نشد گفتیم خدا نمیخواد زور نکنیم.ولی این یکیو دیگه بیخیال شو.بزار نرمال کارمونو بکنیم.به خدا میدونم خبر داری قلبم داره از استرس و فشار میترکه...پس یه کاری کن اروم شم.اخه من به اندازه علی بیخیال نیستم.دست و پام میلرزه وقتی فکر میکنم ...الان که نیم ساعتم به زور میتونم رو پا بایستم چه جوری قراراه سیسمونیارو بچینم؟

از موقعی هم که بقیه اومدن و جهیزیمو مرتب کردن توبه کردم که دیگه به هیشکی نگم بیاد کمک.تا یه سال همش دنبال وسایل بودم.خدایا تو بزرگی.اینارو که مینویسم کم مونده گریه کنم.اخه چرا اینطوری میکنی؟

پسندها (1)

نظرات (1)

مامانی
13 بهمن 93 18:07
سلااااام عزیزم خوبی؟ دیگه بهم سر نمیزنی ؟غصه نخور گلم ایشا.... وسایلاهم اماده میشه