پارلا سعیدیپارلا سعیدی، تا این لحظه: 9 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره
یکی شدن من و بابایییکی شدن من و بابایی، تا این لحظه: 13 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره
بابا علیرضابابا علیرضا، تا این لحظه: 43 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره
مامان پریمامان پری، تا این لحظه: 30 سال و 9 ماه و 24 روز سن داره

دلنوشته های مامان پری

بالاخره بعد هفت سال اتفاقی اومدم نینی سایت

امان از این روزای اخر

1393/12/3 18:41
نویسنده : مامان پری
126 بازدید
اشتراک گذاری

چقدر سخته این روزای اخر 

خیلی دلم میخواد زودتر بیای تو بغلم .ببینمت نوازشت کنم ،بوست کنم.

همه هر روز زنگ میزنن و تو رو میپرسن.

17-18 کیلو اضافه وزن پیدا کردم و راه رفتن بدون درد شده برام ارزو.دلم فقط خواب میخواد ولی به توصیه خیلیا زیاد نمیخوابم چون بد عادت میشم و وقتی شما اومدی تا رفتن این عادت از سرم کلی زجر میکشم.

تو این دو هفته دوبار قند بابایی افتاد...دیروز که دیگه حالش بد بود شما هم خیلی ترسیده بودی و تو شیکمم جمع شده بودی ولی وقتی بابایی بعد از خوردن 6-7 تا حبه قند و اب قند  چشاشو باز کرد انگار دکمه شروع شما رو هم زدن.چه حرکتهایی میکردی.!!!دیروز هرچه گشتم نتونستم قندسنج بابا رو پیدا کنم نمیدونم باز کجا گذاشته .باید پیداش کنم.

بابایی امروز رفته واسه زایمانم گل گرفته ولی اصلا نشون نداده و مستقیم برده گذاشته تو انباری.همشم میگه باید تو 5 اسفند بدنیا بیای.چون روز مهندسه و الشن(پسر عموت) تو اون روز بدنیا اومده.برات چند دست لباس دخترونه هم گرفته مامان جون سر فرصت عکساشو میزارم.

جند روز قبل رفتیم دکی و دکتر بعد معاینه گفت به خاطر پیاده روی هات لگنت 3 سانت باز شده.فکر میکردم تا روز بعدش زایمان میکنم ولی دکتر گفت معلوم نیست کی زایمان کنی الانم درست یه هفته از دکتر رفتنم گذشته و شما بیرون نیومدی.

خیلی دلم میخواد ببینمت.خیلی

پسندها (4)

نظرات (2)

مامان الی
10 اسفند 93 20:51
عزيزم به سلامتي فارغ شدي؟
مامان پری
پاسخ
اره عزیزم
مامان و بابا
16 اسفند 93 14:08
سلام خاله مهربون خوبی خاله عزیز؟ نینی نازتون چیکار میکنن؟ خدا برات نگهش داره ووووییییی چه خوشگله قربونششششش از طرف من ببوسش گلم زود زود بهمون سر بزنین عزیزم با نظرات شما من کلییییی انرژی میگیرم منتظرتونیماااا در ضمن خاله جون تعیین جنسیت نینی شما رو چند هفتگی گفتن؟