18 دی ماه
این هفته هم دارم تموم میشه
خیلی دلم میخواست به خونه جدید بریم ولی خب نشد...احتمالا تابستون سال دیگه تو خونه جدیدمون باشیم.کارهای تمیز کردن اتاق و اماده کردنش برای ورود کمد و تخت نفس خانوم ادامه داره
هفته دیگه واسه کنترل میرم...شما خانومی وقتی اهنگ برات باز میکنم چنان اداهایی در میاری که نگو...عاشقتم
یا مثل وقتی شبه و همه جا خاموشه یهو چراغ موبایلو میندازم روت ....نمیدونم نور و دوست داری یا بدت میاد ولی به هر حال درست زیر جایی که پر نوره میای و بدون هیچ حرکتی همونجا منتظر میینی..
اینجاست که از ته دلم میگم تبارک الله احسن الخالقین.
به اصرار بابا چند روزه که سوره یوسف میخونم رو سیب و ناشتا میخورم...قیافت واسه بابایی مهم نیست فقط سیرت و ذاتته که خیلی براش مهمه...خیلی
هر وقت میخواد بره بیرون یا از سرکار میاد یه بوس بدهکار شماست.
نفسم ...مامانی
امروز نوه خاله نورسته بدنیا اومد...6 ساعت تو دستگاه بود به خاطر چی ؟ دقیقا نمیدونم چون وقتی بهشون زنگیدم همون لحظه بچه رو اوردهخ بودن پیششون.خدا رو شکر که حال بچه خوب بود.
تو کی میای پیش ما تو بغلمون؟عزیز دلم نفس مامان و بابا
منتظرتیم.
به خدا میسپارمت...به او که بهترین حافظان است.